وبلاگ شخصی ادیب صادقی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
تصویر زیر نمای یک پنجره را نمایش میدهد اما ، این پنچره سمت چپ ساختمان تعبیه شده یا سمت راست !؟ بدون شرح !
در تصویر زیر ، این بنا شامل 3 ستون هست یا 2 ستون !؟
در تصویر زیر شما یک فرد موزیسین میبینید با صورت یک خانوم !؟
در تصویر زیر یک جعبه ورق مشاهده میکنید که پیچ و مهره هم از وسطش رد شده چگونه سالم وارد شیشه شده !؟ (راستش خودمم نفمیدم این عکس خطای دید هستش یا واقعیه یا ترفند ! )
تصویر زیر تصویر 4 انسان هست یا نمایی از ستون ها !؟
در عکس زیر کوه های پوشیده از برف و یا تصاویری از چند اسب مشاهده میشود !
در تصویر زیر یک ساختمان بر روی آب هست ، یا نتیجه کاشی کاری فرد در حال کار !؟
طول ، عرض ، ارتفاع !؟
میتونید تصویر جنین یک انسان در عکس زیر رو ببینید !؟
خانه ها ؟ یا تماشاچی های پسر نوازنده !؟
در تصویر زیر ، آسمان و ساحل دریا قاطی شده !
در عکس زیر ، شما صورت یک انسان میبینید ؟ یا یک عکس طبیعی از منظره !؟
بدون شرح !
اینجا هم طول و عرض و ارتفاع رفته زیر سوال !
بدون شرح !
پیر زن با دختر جوان !؟
اینجا دیگه آدم قفل میکنه کاملا !
در تصویر زیر 3 شیر آب میبینید یا 2 تا !؟
در تصویر زیر کدامیک از خط های A و B به خط C متصل میشوند !؟ به نظر میرسه که خط B درسته ولی در واقع خط A به خط C متصل میشود !
در این تصویر هم بنظر میرسه که این انسان ، هیولا تشریف دارن ! زاویه مناسب عکس باعث ایجاد این حقه میشود ! موضوع مطلب : هرگز با احمق ها بحث نکنید!
آنها اول شما را تا سطح خودشان پایین می کشند،× بعد با تجربه ی یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند.
هیچگاه! به خاطر هیچکس دست از ارزش هایت نکش چون زمانی که ان فرد از تو دست بکشد تو می مانی و یک ( من ) بی ارزش
موضوع مطلب :
رسول اکرم (ص) در مجلسی نشسته بود . یاران گرداگرد حضرت حلقه زده و اورا مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند.در این بین یکی از مسلمانان - که مرد فقیر ژنده پوشی بود - از در رسید و طبق سنت اسلامی - که هر کس در مقامی هست - همینکه وارد مجلس میشود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند و همان نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شان من چنین اقتضا میکند در نظر نگیرد- آن مرد به اطراف متوجه شد - در نقطه ای جای خالی یافت - رفت و آن جا نشست . از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید . رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت :
(ترسیدی که چیزی از فقر تو به او بچسبد؟ !! ) - نه یا رسول الله !
(ترسیدی که چیزی از سروت تو به او سرایت کند ؟؟!) -نه یا رسول الله !!!! (ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود ؟!) - نه یا رسول الله!!!! - پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی ؟ - اعتراف میکنم که اشتباهی بزرگ مرتکب شدم و خطا کردم . اکنون به جبران این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که در بارهی او اشتباه کردم ببخشم . - مرد ژنده پوش (ولی من حاضر نیستم بپذیرم !!) جمعیت : ( چرا ؟!!!!!) چون میترسم روزی هم مرا غرور بگیرد و با برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد !! موضوع مطلب : پیوند روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
|